__سلام کم بود دیگه ادامه نزاشتم__
حیف نون از کلاس راهنمایی رانندگی میاد، بهش می گن مار باباتو نیش زد فوت کرد، می گه: از پشت زدش؟ می گن آره، می گه مار مقصره...


یک روز مردی با عجله پیش دکتر می رود و می گوید: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس زنم درد گرفته است. دکتر می گوید: من که یک هفته پیش آپاندیس زنتان را عمل کردم، مگر می شود یک زن دو تا آپاندیس داشته باشد؟ آن شخص می گوید: نه، ولی یک مرد که می تواند دو تا زن داشته باشد!


حیف نون می ره سربازی. این قدر به زنش نامه می ده که زنش عاشق پستچی می شه!


یه خانمی لکنت زبون داشته، می ره مغازه پلاستیک فروشی می گه آقا ببخشید دددددددددددبه دارید؟
فروشنده می گه داشتیم، ولی همشو سوراخ کردی!


در راستای گران شدن قبض آب و برق:
حیف نون به بچه هاش می گه وقتی رفتم پرینت آب رو گرفتم می فهمم کدومتون بیشتر رفته دستشویی!

این سوال مدتیه ذهنم رو به خودش مشغول کرده:
این عربها "چ" ندارن، چه طوری عطسه می‌کنن؟

حیف نون داشته از خیابون رد می شده یک دفعه ماشین می زنه بهش تیکه پارش می کنه…
این قرار بود جوک باشه، اما چه کنیم حادثه هیچ وقت خبر نمی کنه!

زن و مرد جوانی به مناسبت اتمام ساخت خانه جدیدشان دوستانشان را دعوت کرده بودند. بعد از این که تمام خانه را به دوستانشان نشان دادند یکی از دوستانشان پرسید: خانه خیلی قشنگیست مبارکتان باشد ولی چرا تمام اتاقها را گرد درست کرده‌اید؟
مرد جوان جواب داد: راستش را بخواهید قبل از این که خانه‌مان را بسازیم مادر زنم به من گفت: مادر جان تو را به خدا، فکر یک گوشه از خانه را برای من هم بکنید.

حیف نون هنگام وضو گرفتن باد صدادار می ده، به دوستش می گه وضوم باطل شد؟ دوستش می گه با این صدایی که تو دادی، فکر کنم وضوی من هم باطل شد!


می دونی چینی ها اسم بچه هاشون رو چه جوری انتخاب می کنن؟ از بلندی یه ظرف می اندازن پایین صدای همونو می ذارن اسم بچه شون! مثل: دنگ دینگ دونگ یا دونگ دینگ دانگ


آقای دست و دل باز تصادف کرده بود نشسته بود وسط خیابون می زد توی سرش که ماشینم! ماشینم داغون شد! خاک تو سرم شد. افسره رفت بهش گفت: بدبخت! آنقدر حرص ماشینت رو زدی که نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده!
آقاهه یه نگاه کرد به دستش گفت: یا حضرت عباس، ساعتم!

حیف نون و دوستاش بانک می زنن، به جای گاو صندوق، آب سرد کن رو می برن!


شوهره میاد خونه به زنش می گه: من برای شام دوستمو دعوت کردم خونه مون.
زنش می گه: چرا این کار رو کردی؟ ببین خونه چقدر به هم ریخته است، ظرفا کثیفن، هیچی هم برای خوردن تو یخچال نیست.
شوهره می گه: می دونم، ولی اشکالی نداره.
زنه می گه: اگه می دونی، پس چرا دوستت رو دعوت کردی؟
شوهر می گه: آخه اون زده به سرش بره زن بگیره !

حیف نون با نامزدش قرار داشت، تو راه اسهال می گیره و شلوارش را خراب می کنه... بعد برای از بین بردن بوش یه شیشه عطر گل یاس می زنه به خودش... در حین ملاقات از دختره می پرسه از عطری که زدم خوشت میاد؟ دختره می گه بوی عجیبی داره، انگار یه نفر زیر درخت یاس ری...ه!

آقای دست و دل باز خیلی اوقاتش تلخ بود. دوستش ازش علت اوقات تلخیش رو پرسید. جواب داد: آخه دندانه شونه سرم شكست. دوستش گفت: خوب از دندانه های دیگر شونه ات استفاده كن. آقاهه می گه: آخه این آخرین دندانه شونه ام بود!

سوال امتحانی در شهر حیف نون اینا: احمدشاه قاجار را فقط نام ببرید.

حیف نون با لباس تو رودخونه شنا می کرده، ازش می پرسن چه کار می کنی؟
می گه: لباسامو می شورم...
بهش می گن: ماشین لباسشویی تو خونه ندارین؟
می گه: داریم، ولی وقتی می رم اون تو سرم گیج می ره!

 



تاريخ : شنبه 10 خرداد 1393برچسب:جک, | 15:50 | نویسنده : hossein alizadeh |

اخه چی بگم برو ادامه ی مطلب و بعد نظر بده

چشمک

 

 

نظر یادت نره



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 10 خرداد 1393برچسب:جک, | 15:27 | نویسنده : hossein alizadeh |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد